۱۳۹۲ مهر ۲۹, دوشنبه

دلقک بزرگ، پالیاچی

"یک بار جوکی شنیدم. مردی میره پیش دکتر. میگه که افسرده هستش. میگه که زندگی به نظرش سخت و بی رحمه. میگه که احساس میکنه داره به تنهایی در یک دنیای نا امن زندگی میکنه. دکتر میگه "درمانت راحته. دلقک ِ بزرگ پالیاچی امشب تو شهره. برو ببینش. حالت رو خوب میکنه." مرد میزنه زیر گریه و میگه "دکتر، من پالیاچی هستم." جوک خوبی بود. همه میخندن.  طبل ها به صدا در میان. پرده ها میوفتن."

از کتاب مصور Watchmen، نوشته ی Allen Moore، به تصویر کشیده شده توسط Dave Gibson.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر