۱۳۹۲ دی ۳, سه‌شنبه

وقفه

در یک وقفه ی زمانی دوازده دقیقه ای بین دو کار نسبتا مهم به تراس منزلمان میروم و روی صندلی مینشینم و در سکوت خوبِ کوچه مان با خوردن چای و شیرینی دانمارکی کاری را انجام میدهم که آن را بهتر از آن دو کار نسبتا مهم دیگر میدانم. حقیقتا چیزی به خوبی این نمیتواند وقت های خالی را پر کند. هر وقت از آن زاویه به درختان قطع شده ی باغ مجاور به منزلمان فکر میکنم این به ذهنم میاید که اگر آن درختان بودند و همان منظره ی قدیمی باقی میماند شاید اکنون حالم بهتر بود. حتما می بود. چون باد هم میوزد، و چه فایده ای دارد که بادی بوزد و برگ و درختی در آن دور در کار نباشد که تکان بخورند. مسخره میشود. مثل این چیزی که اکنون هست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر